سخني از دوست

۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰

سلام. من آسيميله ام!

۰۷:۵۸:۲۴

سلام . من آسيميله هستم.چي آسيه ؟ نه عزيزم آسيميله.راستش من خودم هم مثل اسمم عجيب و غريبم. من در طي فرآيند آسيميلاسيون به دنيا آمده ام. راستش پدر و مادرم غير فارس هستند ولي من فارسي صحبت ميكنم .اصلا چيه زبون خودمون؟ هي ميگن زبون مادري زبون مادري ... ولش كن بابا فقط فارسي !!!

الان ديگه هر جا ميرم با افتخار فارسي صحبت ميكنم و خلاصه خيلي راحتم .ديگه از جكهاي گفته شده خجالت نميكشم چون من يه فارسي ام و از نسل كوروش كبييييير !!! زبون مادري ديگه چه صيغيه؟ اصلا صيغيه ايه، كي گفته دائميه؟ زبوني كه هر وقت بخواهم صحبت كنم خجالت بكشم كه نشد زبون، مگه نه؟!

حالا دارم سعي ميكنم لهجه ام رو از بين ببرم و در كل من دارم سعي ميكنم اصل خودم رو از بين ببرم ، ولي صبر كنين، وقتي من اصل خودم رو از بين ببرم پس يعني بعدش هم هستم يا نه؟ يعني اصلا وجود دارم ؟ خوب معلومه كه آره ، ولي من يه كپي هستم كه بايد روش بنويسن: كپي مطابق اصل نيست ! و بعدش هم مهر دادگاه پان فارسيسم بخوره پاش تا اعتبار داشته باشه.

راستش من هر كاري كنم نميتونم با وجدانم كنار بيام و اگرچه سعي ميكنم نژاد خودمو پنهون كنم ولي توي دلم با خودم كلنجار ميرم . به هر حال به روشي نياز داشتم تا اين مشكل هم حل بشه، آها پيدا كردم : تاريخ ، يگانه حلال تمام مشكلات! طبق بررسي هاي تاريخي اينجانب اجداد من در گذشته هاي دور فارسي صحبت ميكردند ولي يهو زبون ما برگشته و شده فارسي .به قولي هركسي كو دور ماند از اصل خويش .... . خوب مثل اينكه اين مشكل هم حل شد .حالا ديگه اشكالي نداره اگه براي من قبلي جوك بگن ، ديگه خودم هم ميتونم براي من قبلي ام جوك بگم ، ديگه اگه رئيس جمهورم بياد و تو تلويزيون عيد رو به فارسها تبريك بگه شامل من هم ميشه ! ديگه اشكالي نداره اگه تو تلويزيون استاني تبريز بيش از 50 درصد كلمات فارسيه و قشقايي ها با جمعيت ميليوني شون تو استان فارس از داشتن يه شبكه محلي محرومند كه هيچ حتي يه برنامه دائم 1 ساعت در هفته اي هم ندارن....

اصلا همه اينها به من چه . من كه ديگه اون قبلي نيستم . هر كسي هم مشكلي داره ميتونه به آقاي آسيميل كننده زنگ بزنه تا مشكلاتش يه شبه حل بشه و ديگه نه دغدغه زبون مادري داشته باشه و نه حقوق فرهنگي !! به همين راحتي ... به همين سادگي ...پودر آسيميل كننده بزنه به خودش .من سوالهاي زيادي تو ذهنم داشتم ولي حالا بعد از آسيميلاسيون وقتي كه صورت سوالها پاك شده ديگه سوالي وجود نداره كه بخوام براش جواب پيدا كنم . بعضي ها ميگن من خيلي ضعيفم واسه همينه كه صورت مساله رو پاك كردم ولي من ميگم : بي خيال بابا 2 روز زندگي كه اين حرفها رو نداره ...مگه نه؟ شما چي ميگين؟

Yazan: Ager ısterenız bu mətlabi ez bloginiz`da yazaniz copy right`i ra`ayat edin


بؤلوم : یازار : ياشار 5 باخیش

مقايسه ميان تركي و فارسي

۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰

ويژگي هاي زبان توركي و مقايسه كوتاه بين توركي و فارسي
Turkish Language
خلاصه شده از رساله مقايسة اللغتين
تاليف دكتر جواد هيئت
متأسفانه در دوران پهلوي،به پيروي از افكار ملي گرايانه افراطي و شوونيستي بيش از نيم قرن در اين باب سياست جبر و تحميل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركي جلوگيري به عمل آمد و زبان فارسي هم بصورت زبان انحصاري دولتي و تحميلي در آمد!در نتيجه اين سو ء تدبير و انحصار طلبي و سياست زور گويي،زبانهاي غير فارسي مردم ايران،بويژه توركي رسما” ممنوع شد.البته اينگونه رويه و اعمال غير انساني و ضد مردمي بدون واكنش نماند و در مردمي كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هايي نا مطبوع و گاهي كينه و نفرت برانگيخت و خواه و نا خواه از شيريني لهجه فارسي هم در مذاق آنها كاسته شد!؟

بعد از سقوط رژيم پهلوي و رفع ممنوعيت دولتي در مدت كوتاهي كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركي چاپ و منتشر شد و ديوانهاي شعراي توركي گو قديم و جديد تجديد چاپ گرديد و زبان توركي مجددا” ولو بطور نسبي فرصت و ميدان هنرنمايي يافت.
در حال حاضر 25 لهجه يا زبان توركي در مناطق مختلف شوروي سابق،تركستان شرقي(چين)،تركيه و بالكان زبان رسمي مردم است و در حدود20 لهجه يا زبان توركي داراي كتابت و ادبيات كتبي است.

ادبيات شفاهي تورك ها بسيار غني است و در هر منطقه ضمن ويژگي هاي عمومي و قديمي خصوصيات محلي را نيز در بردارد.ادبيات شفاهي تورك زبانان ايران شايد غني ترين و يا يكي از غني ترين آنها در نوع خود ميباشد.

كتاب ده ده قورقود كه داستانهاي اقوام اوغوز را بازگو ميكند،يكي از قديمي ترين آثار ادبيات شفاهي است و بطوريكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر مي آيد مهمترين وقايع تاريخي اين داستانها در آذربايجان و در قسمت شرقي آناطولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي و قبيله اي مردم اين سرزمين سخن رفته است.

طبق آمارهاي اخير در دنيا شش هزار زبان موجود است كه نيمي از آنها كمتر از ده هزار و يك چهارم آنها كمتر از يك هزار گويشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها ميليون نفر بدانها سخن مي گويند.زبان شناسان معتقدند كه يك زبان به شرطي مي تواند زنده بماند كه حداقل يك صد هزار نفر گويشور داشته باشد بنابراين بيش از نيمي از زبانهاي حاضر در حال نابودي هستند.

اينترنت،حكومتهاي ملي در گزينش و تحكيم زبانهاي ملي و تضعيف ديگر زبانها نقش مهمي دارند. پيشرفت علمي و صنعتي شدن و روشهاي ارتباطي نوين نيز به نابودي زبانها كمك مي كند.زباني كه در اينترنت نباشد زباني است كه در دنياي نوين “ديگر وجود ندارد”،اين زبان مورد استفاده قرار نمي گيرد و در تجارت هم بكار نمي رود.

در حال حاضر هر سال ده زبان از بين مي رود،افق آينده نيز تيره تر به نظر ميرسد.برخي چنين پيش بيني كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهاي فعلي در اين قرن از بين مي روند و بدين سبب حفظ آنها امري ضروري به شمار ميرود.

مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح ميسازد.از يكسو زبانهاي ملي يا پر گويشور چگونه در برابر پيشتازي زبان انگليسي مقابله كنند؟از سوي ديگر،زبانهاي فرعي يا محلي چگونه مي توانند از خطر نابودي نجات يابند و در جهت توسعه پيش بروند؟
براي حمايت از زبانهاي محلي و جلوگيري از نابودي آنها در 10-12 سال اخير مقامات بين المللي تصميماتي اتخاذ و قطعنامه هايي صادر كرده اند . از جمله:

در18 دسامبر 1992 مجمع عمومي سازمان بين الملل متحد بيانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقليت هاي قومي يا ملي،مذهبي و زباني را به تصويب رساند.اين بيانيه كشورها را موظف كرد تا از موجوديت و هويت اقليتها در داخل مرزهايشان حمايت كنند.از ميان حقوق پيش بيني شده براي اشخاص متعلق به اقليتها عبارتند از:حقوق برخورداري از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعاليت هاي فرهنگي،مذهبي،اجتماعي،اقتصادي و زندگي عمومي و نيز در تصميم گيريهاي مربوط به اقليتي كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسيس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ايجاد ارتباط صلح جويانه و خالي از تبعيض با اعضاي گروه خودشان يا ديگر اتباع كشورهاي ديگري كه با آنها پيوندهاي مشترك قومي ، مذهبي و زباني دارند.اين نخستين سند قابل قبول جهاني و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقليتهاست و از همين رو بر نحوه اجرا و تصويب قوانين ملي كشورها تأثير خواهد گذاشت.

شباهت و خويشاوندي زبانها از دو نظر بررسي ميشود:

1-منشأ زبانها
2-ساختمان و شكل خارجي زبانها(موروفولوژي)

زبان توركي از نظر منشأ جزو زبانهاي اورال-آلتاي و يا به بيان صحيحتر،از گروه زبان هاي آلتائي است.
زبانهاي اورال-آلتاي به مجموعه زبانهايي گفته ميشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بين كوه هاي اورال-آلتاي(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهاي مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.
اين گروه زبانها شامل زبانهاي فنلاند،مجارستان(اوراليك)و زبانهاي توركي،مغولي،منچو و تونقوز(زبانهاي آلتائيك)ميباشد.

از نظر ساختمان و موروفولوژي زبانها به سه دسته تقسيم ميشوند:

1-زبانهاي تك هجائي وياتجريدي :مانند زبان چين جنوب شرقي آسيا.در اين زبانها كلمات صرف نمي شوند و پسوند و پيشوند نمي گيرند و تغيير نمي كنند.گرامر منحصر به نحو و تركيب و ترتيب كلمات است كه معاني كلمات را تغيير ميدهد.در اين زبانها آكان يا استرس(تاكيد يا وورغو)،تن صدا و انتو ناسيون يا آهنگ اداي كلمات و جمله بسيار مهم است و معنا را مشخص ميكند.در زبان چين تعداد كمي از واژه ها تك هجايي هستند.

2-زبانهاي تحليلي يا صرفي : در اين زبانها ريشه كلمات هم ضمن صرف تغيير مي نمايد مانند:گفتن - مي گويم. زبانهاي هند و اروپائي و از آن جمله زبان فارسي جزو اين گروه مي باشند.

3-زبانهاي التصاقي يا پسوندي : در اين زبانها كلمات جديد و صرف افعال از چسبانيدن پسوندهاي مخصوص به ريشه كلمات ايجاد ميشود و اين مسئله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي مي گردد.در اين زبانها ريشه ثابت و در موقع صرف تغيير نمي يابد.پسوندها تابه آهنگ ريشه بوده و به آساني از آنها قابل تشخيص اند. زبان توركي و گروه زبانهاي اورال-آلتائي جزو اين دسته مي باشند.

در زبانهاي هند و اروپائي از جمله فارسي پيشوندهاي جر(ادات)يا حروف اضافه وجود دارد. در صورتي كه در توركي پيشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ي انترناسيونال (فرانسه)و بين الملل(عربي)،در توركي ميلّتلر آراسي و يا اولوسلار آراسي گفته ميشود.يعني به جاي پيشوند ، پسوند بكار ميرود،چون در توركي كلمات از آخر تكامل و توسعه پيدا مي كنند.
در زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي(مبتدا و خبر)در بتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط يه شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمي شود . ولي در توركي ترتيب عناصر كاملا بر عكس است . يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود،عنصر اصلي، يا فعل هم در آخر قرار مي گيرد. مثال در فارسي = من به شيراز رفتم تا دوستم را ببينم كه اخيرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.

حال همين مثال در توركي = آلتي ايل صب اوخوياندان سونرا فرانسادان يئني قاييدان دوستومو گؤرومك اوچون شيرازا گئتديم.
جي،ال،لويس در دستور خود اجزاي جمله توركي را به ترتيب زير مي شمارد:

1-فاعل2-قيد زمان 3- قيد مكان 4-مفعول غير صريح5-مفعول صريح6-قيد و هر كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد7-فعل.
هر چيز معين بر غير معين مقدم است،يعني اگر مفعول صريح معين باشد بر مغعول غير صريح غير معين مقدم ميشود.مثال جمله مرتب توركي چنين است:
نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولاريني اوزو گؤستردي يعني نقاش روز گذشته در موزه تابلوهاي خود را به تماشاچيان خودش نشان داد.
بعلاوه هر عنصري از جمله كه به آن بيشتر اهميت داده شود نزديك فعل قرار مي گيرد.
در صورتي كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته ميشود كه در محاوره ،شعر و سبكهاي خاص به كار ميرود.
هماهنگي اصوات:يكي از بارزترين ويژگي هاي توركي هماهنگي اصوات است.اصوات يا آواها در زبان به عنوان عناصر بسيط تشكيل دهنده كلمات داراي نقش اساسي هستند در زبان توركي بين اصوات مختلف ريشه وپسوند هماهنگي موجود است.
هماهنگي اصوات سبب ميشود كه كلمات توركي داراي آهنگ خاص بوده و تلفظ صحيح آنها اثر مطبوعي در شنونده ايجاد نمايد.
حروف يا صداهاي رايج توركي 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقيه صامت هستند.
در توركي بر خلاف فارسي و عربي صدادارها كوتاه اند و به همين علت شعراي توركي گو در شعر عروضي به اجبار از كلمات فارسي يا عربي استفاده كرده و يا بعضي اوقات صداها را كشيده تلفظ مي كنند.وزن عروضي بر خلاف وزن هجايي براي شعر توركي مناسب نبوده و در شعر معاصر جاي سابق خود را از دست داده است.شعر توركي قبل از پذيرفتن اسلام با وزن هجايي سروده شده و “قوشوق” يا “قوشقي” ناميده ميشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسي زبانان نزديك شدند وزن عروضي آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسيك شعر توركي قرار دادند.با وجود اين شعراي خلقي (اوزانها و عاشيقها) اشعار خود(باياتي ، قوشما و…)را با وزن هجائي سروده اند.

در بررسي مقايسه اي زبانها از چهار نقطه نظر تحقيق ميشود:

1-از نظر جمله بندي يا نحو
2-از نظر مورفولوژي يا شكل خارجي و پسوندها
3-از نظر آوائي يا فونتيك(صداها)

اينك درباره لغات و مخصوصا” افعال توركي در مقايسه با لغات و افعال فارسي توضيحاتي داده ميشود.
در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و بعنوان مثال يكصد لغت توركي را كه معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از افعال توركي را كه فارسي ندارد برشمرده است.
نوائي مي گويد معادل اين كلمات كه صد تاي آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر بخواهيم معاني اين كلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به كمك جمله هايي با كمك گرفتن از كلمات عربي متوسل شويم.
لغاتي را كه نوائي در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركي جغتائي است و اغلب براي تورك زبانان ايران نا آشناست از اينجهت در اين رساله به جاي آنها لغات مشابه توركي آذربايجاني بكار برده شده است.

در اين رساله در حدود 1700 كلمه توركي آذربايجاني درج شده كه در فارسي كلمه مستقلي براي آنها بكار نمي رود. ضمنا” بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركي نقل شده كه عينا” در فارسي بكار ميرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بيرق،سنجاق و امثال آنها.
در مقايسه ديكسيونرهاي توركي آذربايجاني توركي تركيه مشاهده ميشود لغاتي كه معادلشان در فارسي موجود نيست در دو لهجه توركي يكي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتيكه در توركي از يك ريشه تعداد زيادي كلمات ساخته ميشود و هر كدام معني بخصوصي دارند.ضمنا” بايد خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل توركي وجود دارد كه 20 لهجه آن داراي كتابت و ادبيات ميباشند و هر كدام داراي لغات مترادف بيش از يك هزار لغت توركي آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود كه هزاران كلمه در توركي موجود است كه معادل آنها در زبان فارسي موجود نيست.

در زبان توركي كلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در معاني موجود است كه در فارسي نيست.مثلا”براي انواع دردها كلمات:

آغري/ آجي/ سيزي/ يانقي/ زوققو/ سانجي/ گؤينه مك/ گيزيلده مك اينجمك، بكار مي رود كه هر كدام درد بخصوص را بيان مي كنند.
آغري معادل درد فارسي است(درد عضوي).
سانجي به درد كوليك احشاء تو خالي گفته ميشود مانند قولنج روده،
آجي به درد پرووكه گفته ميشود مانند درد در موقع كشيدن دندان.
سيزي به درد خفيف سوزش دار گفته ميشود.
يانغي معادل سوزش ميباشد.
زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربك انگشتان و امثال آنها.
گؤينه مك شبيه سوختن است و در دقايق اول سوختگي ديده ميشود.
اينجيمك دردر موقع پيچ خوردگي مفاصل و يا درد حاصل از ضربه و سقوط ميباشد.
گيزيلده مك درد شبيه گزگز كردن دردناك مي باشد.
در فارسي براي تمام حالات فوق لغت درد و يا سوزش بكار مي رود.
در توركي به گريه كردن آغلاماق گفته ميشود.ولي اين كلمه مترادفهاي زيادي دارد كه هر كدام حالات مختلف گريه را بيان مي كند.مثلا”:
آغلاميسماق يعني بغض كردن و به حالت گريه افتادن بدون اشك ريختن.
بؤزمك به معني حالت گريه گرفتن كودك.
دولوخسونماق به معني حالت گريه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشك ميباشد.
آغلاشماق به معني گريه دسته جمعي و تعزيه بكار ميرود.
هؤنكورمك با صداي بلند گريه كردن و هؤككولده مك گريه با هق هق ميباشد.
بوزلاماق با صداي بلند گريه كردن و از سرما لرزيدن ميباشد.
ايچين چالماق به معني از فرط گريه كردن گريه بدون اشك و يا هق هق نمودن است .
كؤيرلمك به معني حالت گريه دست دادن است.
در توركي جغتائي اينگره مك و سينگره مك به معني يواش يواش بطور مخفي گريه كردن و سيقتاماق به معني زياد گريه كردن و اؤكورمك به معني با صداي بلند گريه كردن ميباشد.همچنين ييغلاماق به معني گريه كردن و اينجگيرمك به معني با صداي نازك گريه كردن است.
در توركي اوُسانماق به بيزار شدن و به تنگ آمدن مي گويند.بيقماق،بئزيكمك،بئزمك و چييريمك هم با اختلاف جزئي همان معني را ميدهد مثلا”:چييريمك بيشتر بمعني زده شدن ميباشد.
ترپشمك به معني تكان خوردن
و ترپتمك به معني تكان دادن است
ولي چالخالاماق به معني تكان دادن به منظور سوا كردن(مثلا سوا كردن كره از ماست)،
قاتيشديرماق به معني مخلوط كردن
و قاريشديرماق به معني به هم زدن با قاشق و غيره .. ميباشد.
ييرقالاماق به معني تكان دادن و جنباندن
و سيلكه له مك به معني تكان دادن درخت و يا لباس و فرش و امثال آن ميبا شد.
در فارسي براي هيچكدام از اين تعبيرات لغات مستقل به خصوصي وجود ندارد.
ايمرنمك،قيمسانماق كه با اختلاف جزئي به معني آرزو كردن و هوس كردن و نيسگيل به معني آرزوي براورده نشده و حسرت ميباشد،هيچكدام معادل مستقلي ندارند.
براي دعوا كردن كلمات متعددي بكار مي رود كه هر كدام شكل و حالت ويژه اي را از دعوا بيان مي كنند مانند:
دؤيوشمك:همديگر را كتك زدن
ووُروشماق:همديگر را زدن
ساواشماق:با يكديگر دعوا و جنگ كردن و گلاويز شدن
ديديشمك:دعوا همراه چنگ زدن همديگر
چارپيشماق:دعوا و برخورد به يكديگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعواي لفظي كردن
دارتيشماق:با هم مشاجره كردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همديگر
بؤغوشماق:دعوا همراه يقه ي همديگر را گرفتن و خفه كردن
تيپشمك و تيپكلشمك:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خيرتدكلشمك يا فيرتيلاقلاشماق:دعوا همراه گلوي همديگر را گرفتن
سؤيوشمك:همديگر را دشنام دادن
ديرشمك:دعوا كردن،رو در روي هم ايستادن
بؤغازلاشماق:گلوي همديگر را گرفتن،رو در روي هم قرار گرفتن،دعوا كردن
چيرپيشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمك:گلاويز شدن،در هم آويختن
همچنين براي اينكه بگوئيد فلاني از در وارد شد ، بسته به شخصيت فلاني و نحوه ي ورود و مناسب گوينده با وي كلمات زير بكار ميرود:
قاپي دان گلدي(از در آمد،بطور متعارف)
قاپي دان ايچري بويوردولار(از در تشريف فرما شدند)
قاپيدان گيردي(از در وارد شد،بطور خودماني)
قاپي دان گئچدي(از در گذشت)
قاپي دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)
قاپي دان تپيلدي(از در خودش را به زور تو كرد)
قاپي دان دوروتولدو(از در يواشكي تو آمد)
قاپي دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعني مجازي)
در توركي به مرغابي «اؤردك» گفته ميشود ولي براي انواع آنها اسامي مختلف بكار ميرود.مثلا” به اردك ماده«بورچين» و به اردك نر«سونا» و همچنين «ياشيل باش» گفته ميشود
در توركي براي اسب و اغلب حيوانات اهلي در هر سني نام مخصوص وجود دارد.مثلا”«قولون»براي اسب نوزاد،«داي» به اسب دوساله و «يولان»به اسب پنج ساله گفته ميشود
براي صداهاي حيوانات مختلف و عناصر طبيعت لغات ويژه اي بكار ميروند مانند:
سو شيريلتيسي:صداي شرشر آب
يارپاق خيشيلتيسي:صداي خش خش برگ
اوت پيچيلديسي:صداي افتادت باد در سبزه
گؤي گورولتوسو:صداي غرش آسمان
قافلان نريلتيسي:صداي غرش پلنگ
قوش جيويلتيسي:صداي جيك جيك مرغ
اينكلرين بؤيورمه سي:صداي گاوها
شلاله نين چاغلاماسي:صداي ريزش آبشار
همچنين در برابر كلمه«كندن»فارسي شش كلمه توركي موجود است كه هر كدام در محل و مورد خاصي بكار مي رود:
قازماق: بمعني كندن زمين و امثال آن
يولماق:بمعني كندن مو و كندن از ريشه
سويماق:بمعني كندن پوست و رازهزني
اويماق:بمعني كندن چوب و امثال آن براي منبت كاري و در آوردن چشم بكار ميرود.
قوپارماق: براي كندن جزئي از چيزي
قيرتماق:براي كندن و برداشتن جزئي از چيزي و نشگون گرفتن است.

بطوريكه مشاهده ميشود در فارسي به جاي كلمات مستقل تقليد صداها بطور مكرر بكار ميرود.
در توركي لغات مشابه(اومونيم)يا لغاتي همانند با معاني مختلف بسيار است كه در شعر و ادبيات براي جناس و ايهام بكار ميرود مانند:آت بمعني اسب و آت بمعني بيانداز.

زبان توركي از نظر لغات براي مفاهيم مجرد بسيار غني است.افعال توركي بطوري كه خواهيم ديد از نظر نوع،وجه و زمان بسيار متنوع ميباشد.در نتيجه زبان توركي براي بيان انديشه بطور دقيق بسيار مناسب و رساست.
نا گفته نماند با آنكه لغت باعث غناي زبان است ولي غناي زبان بيشتر تابع تحرك و قابليت لغت سازي،افاده و بيان مفاهيم جديد وغناي مفاهيم مجرد همچنين تنوع بيان قدرت بيان تفرعات و تفاوتهاي جزئي(نوآنس)كلام است.

با در نظر گرفتن مراتب فوق، نوائي و بسياري از شرقشناسان معتقدند كه نثر زبان توركي براي بيان انديشه و مفاهيم و موضوعات مختلف علمي،فلسفي،اجتماعي و … رساتر و مناسبتر از زبانهاي ديگر است.
مفاهيم و انديشه هايي را كه مي توان در توركي با يك جمله بيان نمود،جملات و شرح مفصلي را در آن زبان ايجاب مي نمايد.

در زبان يا همان لهجه فارسي واژه هاي بسيط سخت گرفتار كمبود است زيرا بيشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از ياد رفته است واژگان زبان فارسي براي مفاهيم علمي مجهز نيست، و مترجمان ايراني بيش از همه اين درد جانكاه را احساس مي كنند و از اين، عذاب مي برند.گاه ميشود كه انسان يك ساعت ،يك روز و حتي يك هفته تمام درباره بهمان تعبير زبان خارجي مي انديشد،مغز و اعصاب خود را مي فرسايد و از هم مي گسلد و سر انجام نيز راه به جائي نمي بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه هاي فارسي ناخشنودي مي نمايند.

افعال:افعال كار ،حركت و حالت را بيان مي كند و عنصر اصلي جمله محسوب ميشوند،بطوريكه بدون فعل ،جمله نا تمام و معني آن نا مفهوم خواهد بود.
زبانهاي اورال-آلتائي عموما” و زبان و زبانهاي توركي خصوصا” از نظر افعال غني هستند بعلاوه داراي انواع،وجوه و زمانهاي متعدد و متنوع اند بطوريكه ممكن است مفاهيم و مطالبي را با يك فعل بيان نمود در حاليكه براي بيان همان مفهوم و مطلب در زبانهاي ديگر نياز به جملات مشروح و مفصل مي باشد مثلا”:اوسانميشام يعني من از او به تنگ آمده و بيزار شده ام،خوسانلاشديق يعني ما با هم بطور خصوصي درد و دل كرديم،قوجاقلاشديلار يعني همديگر را در آغوش گرفتند و آغلاشديلار يعني با همديگر گريه كردند،گئچينديرير يعني اعاشه را تامين مي كند و …
افعال توركي همه با قاعده اند جز فعل ناقص فراموش شده ي ايمك به معني بودن كه بجاي فعل معين بكار ميرود.

در خاتمه اين مقاله به جا خواهد بود اگر نگاهي مقايسه آميز هر چند گذرا به چند و چون اصطلاحات و تعبيرات فعلي در زبانهاي فارسي و توركي بياندازيم.اصطلاحات و تعبيرات فعلي كه از آن در اصطلاح لغت شناسي به تركيبات ثابت فعلي زيان نيز نام برده ميشود.يكي از جالبترين و پرمايه ترين شقوق لغوي و تركيبي زبان در ارائه معاني مجازي و تشبيهي است.

زبان فارسي كه در عين حال يكي از زبانهاي تركيبي است و كلمات آن انعطاف زيادي براي تشكيل اصطلاحات و تعبيرات فعلي دارد و از وسعت و شمول زبان توركي در ايجاد و كاربرد اين نوع تركيبات برخوردار نيست. در زبان توركي تنها در رابطه با اعضاي بدن انساني از نوع :
باش(سر)،گؤز(چشم)،آغيز(دهان)،آياق(پا) و امثال آن صدها اصطلاح و تعبير وجود دارد اينك براي اينكه در اين باب نموداري به دست داده باشيم به نقل تعدادي از اصطلاحات وتعبيرات فعلي رايج در زبان توركي كه از يادداشتهاي آقاي م.ع.فرزانه اقتباس شده در رابطه با كلمه ديل(زبان)بسنده مي كنيم:

1-ديل - آغيز ائله مك(دلداري دادن،با لحن ملايم خواستار پوزش شدن،رفع رنجش و كدورت كردن.)
2-ديل آچماق:زبان باز كردن(طفل)،درد خود را باز گفتن،التماس كردن و خواهش كردن
3-ديل بوغازا سالماق:وراجي كردن،پشت سر هم و بدون وقفه حرف زدن.
4-ديل اؤيرتمك:چيزهاي ندانسته را ياد دادن،حرف ياد(يكي)دادن،راه و چاه نشان دادن.
5-ديل تاپماق:تفاهم پيدا كردن،جلب رضايت و اعتماد كردن،زبان مشترك يافتن
6-ديل تؤكمك:خواهش و تمنا كردن،اصرار ورزيدن
7-ديل چيخارماق:استهزا كردن،اداي يكي را در آوردن
8-ديل وئرمك:راضي شدن،قبول دادن*ديل وئرمه مك:امكان حرف زدن به ديگري را ندادن
9-ديلده توك بيتمك: از تكرار و بازگويي يك مطلب خسته شدن
10-ديلدن دوشمك:خسته شدن،از پا درآمدن
11-ديلدن سالماق: خسته و درمانده كردن،از پا انداختن
12-ديلدن دوشمه مك:ورد زبان بودن،از ياد نرفتن،فراموش نشدن
13-ديله گتيرمك:يكي را به حرف وا داشتن،كاري را كه در حق كسي انجام شده را به زبان راندن
14-ديله توتماق:با حرفهاي شيرين يكي را رام كردن،بچه در حال گريه را با زبان ساكت كردن
15-ديله گتيرمه مك:ياراي گفتن حرفي را نداشتن،حرفي را كه گفتن آن ممكن است نگفتن
16-ديلي آغزينا سيغماماق:خود ستائي كردن،حرفهاي گنده گنده گفتن
17-ديلي باتماق:نطقش خاموش شدن
18-ديله گلمك: زبان و شكوه و شكايت گشودن،به ناله و فغان آمدن
19-ديلي قيسا اولماق:به خاطر داشتن قصور،جرأت حرف زدن نداشتن
20-ديلي دولاشماق:حرفها را اشتباه گفتن،در نتيجه اشتباه و يا دستپاچگي حرفها را قاطي كردن
21-ديلي دؤنمه مك:قادر به تلقظ و اداي صحيح حرف نبودن
22-ديلي توتولماق:توان و يارايي گفتن را از دست دادن،به هنگام سخن گفتن لكنت پيدا كردن
23-ديلينه وورماماق:از چشيدن چيزي امتناع كردن
24-ديليندن دوشمه مك:مرتبا” تكرار كردن،بطور مدام بر زبان داندن
25-ديليندن قاچيرماق:بي هوا و بي حساب از دهانش در رفتن
26-ديليني باغلاماق:وادار سكوت كردن
27-ديلينه باغلاماق:به گردنش گذاشتن،حرف بر زبان كسي گذاردن
28-ديليني بيلمك(باشا دوشمك):از حال و مقالش با خبر شدن،راز دلش را حالي شدن
29-ديليني قارنينا(دينمز يئرينه)قويماق:از زياده گويي خودداري كردن،زبان در حلق فرو بردن
30-ديليني ديشله مك:حرف را نا تمام گذاشتن،در وسط حرف تأمل كردن
31-ديليني كسمك:به سكوت وا داشتن،جلو حرف يكي را به زور گرفتن
32-ديليني ساخلاماق:از گفتن چيز خاصي خودداري كردن،سكوت را ترجيح دادن
33-ديليني ساخلاماماق:در گفتن بي پروائي نشان دادن،حرف زيادي و بي موقع زدن
34-ديللر ازبري اولماق:به دليل خوشنامي و به زبانها افتادن،ذكر خير داشتن
35-ديللرده گزمك(دولاشماق):همچون امثال در زبانها گشتن.
36-ديللره دوشمك:ورد زبان خاص و عام شدن،سر زبانها افتادن،شايع شدن.
نتيجه:

زبان توركي يكي از با قاعده ترين زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا” افعال بسيار غني است.وجود قانون هم آهنگي اصوات،كلمات توركي را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتيب خاص داده است.در توركي علاوه بر اسامي ذات لغات زيادي براي مفاهيم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات مترادفي با اختلاف جزئي در معني موجود است كه ميدان قلمفرسائي را وسيعتر و قلم نويسنده را تيزتر و دقيقتر ميسازد.
افعال توركي به قدري وسيع و متنوع اند كه در كمتر زباني نظير آنها را ميتوان يافت.گاهي با يك فعل توركي انديشه و مفهومي را ميتوان بيان نمود كه در زبان فارسي و زبانهاي ديگر نياز به جمله و يا جملاتي پيدا مي كند.از طرفي وجود پسوندهاي سازنده سبب شده كه قابليت لغت سازي براي بيان مفاهيم مختلف و تعبيرات فعلي بسيار زياد است.

نحو و تركيب كلام در توركي با زبانهاي هند و اروپائي متفاوت است. در توركي عنصر اصلي جمله يعني فعل اصلي در آخر جمله قرار دارد. زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي جمله در ابتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط بشكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند سازمان جمله ناقص ميشود، ولي در توركي ترتيب عناصر جمله كاملا” بر عكس است يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و قسمت اصلي در آخر قرار گيرد و از همينجاست كه هر نويسنده و يا گوينده تورك زبان نمايان ميشود



بؤلوم : یازار : ياشار 0 باخیش

اذربايجان اسكي تاريخي

۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰

تاريخچه هفت هزار ساله
زبان تركي در آذربايجان

چندي قبل مقاله اي تحت عنوان زبان فارسي و گويش آذري در آخرين شماره نشريه
دانشجويي مبين  به چاپ رسيد كه سراسر تحريف واقعيت و
توهين به زبان و فرهنگ ملت آذربايجان بود كه احساسات قشر طالب علم و دانش دانشگاه را
جريحه دار نمود. لذا با اينكه تحريفات نام برده در حد نوشتن جوابيه نمي باشد، ولي به منظور
آگاهي افكار عمومي دانشجويان تصميم به تنظيم نوشته اي كه هم اكنون در خدمتتان مي باشد
گرفتيم. در ابتدا قبل از شروع بررسي تاريخي تركي بودن زبان مردم آذربايجان از حداقل
هفت هزار سال قبل تا به امروز سخني چند با نويسندة محترم داريم.
نويسندة گرامي اطلاعات نادرستي كه جنابعالي سعي در تلقين آنها به خواننده داريد به پيرو
سياستهاي شونيستي و پان فاريستي رژيم پهلوي مي باشد، كه بعد از انقلاب اسلامي ديگر جايي
در سياستهاي كلي مملكت و نيز افكار عمومي ندارد . بنابراين جنابعالي مي توانيد از منابع
بي طرف و بي غرض كه بعد از انقلاب به چاپ رسيده براي پي بردن به واقعيات هاي تاريخي
استفاده نماييد.
همانطور كه رهبر معظم انقلاب، جناب آيت ا... خامنه اي در سفر اخير خود به استان اردبيل
بيان داشتند رمز وحدت ملي ايران نه زبان فارسي بلكه دين مبين اسلام مي باشد، و لذا در
گفتار و نوشتارهاي خود اين بيانات را مد نظر داشته باشيد و سعي در پياده نمودن سياستهاي
فرسودة رژيم پهلوي نفرماييد.
و من اياته خلق » : همچنين توجه جنابعالي و امثالهم به اين آيه از قرآن بسيار ضروري مي باشد
سوره روم آيه ) « السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان في ذالك لايات للعالمين
(22
ترجمه: از نشانه هاي او (خداوند) است، آفرينش زمين و آسمان و اختلا ف زبانها و نژادها
است، اينها آيات خداوند را براي انسان روشن مي سازد.
اما زبان مورد ادعائي نويسنده مقاله عنوان شده، وساير منابع وابسته به شوونيسم كه هيچگونه
وجود خارجي ندارد و لازم به ذكر است كه اين زبان اختراع جاسوس و عامل انگليسي در
ايران (احمد كسروي ) مي باشد، كه ايشان نيم زبانهاي تاتي و تالشي موجود در بعضي از
روستاهاي منطقه مرند را كه متكلمين آن حتي به چند هزار نفر هم نمي رسد را به عنوان زبان
آذري تلقي كرده كه گويا زبان باستاني آذربايجان نيز بوده .البته اين ادعاها به هيچ گونه
پايگاه علمي وابسته نيست، چرا ك ه كسي از گرامر، قواعد، دستورزبان، صرف و نحو زباني
جعلي بنام آذري اطلاعي ندارد و قواعد آنرا تدوين نكرده از تاريخ رونق و ادامة حيات آن و
كاربرد و قلمرو نفوذ ادعائي آن، فولكلور، داستان، افسانه و آثار برگزيدة نظم و نثر يا ...
اثري ملموس ارائه نشده، از نقش زبان ادعائي (آذري) در ادبيات فارسي و زبان تركي و
زبانهاي ديگر، ماقبل و مابعد آن چيزي در بين نيست و اگر واقعاً هست در كجا تدريس
مي شود؟ كسي تا حال آنرا ياد نگرفته و كسي ياد نداده و اگر وجود داشت، در هفتاد سال
گذشته بدون شك در دانشكده هاي ادبيات خود، جزء دروس اجب اري تدريس، و جزء مواد
درسي مؤسسات عالي يا در برنامه درسي دبيرستانها قرار مي گرفت. 1
همچنين زبان تركي كه به ادعاي نويسنده در زمان صفويه به ميان آمده (يعني كه به قول
ايشان سابقاً وجود نداشته ) هم قبل و هم بعد از صفويه آثار ارجمندي بر جاي گذاشته است كه
تعداد آنها بالغ بر صدها كتاب، رساله و اثر علمي، ادبي، فلسفي، شعر، نظم و نثر مي باشد كه
بعضي از آثار ماقبلي صفوي عبارتند از : قوتاد، قوبيليك، نهج الفراديس، عتبه الحقايق،
صحاح العجم، اغوزنامه، ديوان الغات الترك محمود كاشغري و صدها اثر ديگر كه طبعاً براي
نوشتن آنها پشتوانه ادبي هزاران ساله لازم است كه با فرض آذري بودن تركان آذربايجان
نمي توان كتابهاي خلق الساعه نوشت.
اما جالبتر اينكه حتي يك كتاب يا ديوان به زبان آذري وجود ندارد . 2 ولي استحكام زبان
تركي تا آنجاست كه توانست زبان عربي را كه جزو زبانهاي با قاعده و گسترد ة دنياست پس از
حملة اعراب در آذربايجان، منزوي و مستحيل كند چنانچه زبان عربي وارد آذربايجان نشده
و ادامه حيات نداده است. 3
همچنين نويسندة محترم مقالة نام برده و مدافعان زبان آذري، گاه سلجوقيان، گاه غزنويان،
گاه مغولها و گاه صفويان را موجب تُرك شدن تركهاي آذر بايجان مي دانند . اما كسي كه
كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، به خوبي مي داندكه مغولها از چين تا غرب آفريقا و از
سيبري تا اقيانوس هند را تحت حكومت داشتند و خانهاي مغول بر تمام آسياي ميانه و
هندوستان و ايران حكمراني مي كردند پس چرا مردم ساير مناطق غير ترك زبان را ترك
نكرده اند؟
سلجوقيان، غزنويان، اتابكان، صفويان و مغولها كه همگي ترك بودند در ساير نقاط ايران بيش
از آذربايجان حكومت كرده اند و پايتخت ديرپاي صفويان و سلجوقيان، اصفهان بوده و
شهرهاي تبريز ، مراغه و اردبيل كمتر به عنوان پايتخت حكومتهاي فوق بوده ا ما چرا در اين
بين فقط مردم آذربايجان ترك شده ولي مثلاً مردم اصفهان ترك نشده اند و چگونه بعد از
هفتاد سال تبليغات با استفاده از بيت المال و وسايل ارتباطي پيشرفته و آموزش اجباري
فارسي، تركهاي آذربايجان فارس نشده اند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتي يك
صدم از اين امكانات مردم غير ترك يكباره ترك شده اند؟ و چرا اينگونه افراد در بررسي زبان
مردم آذربايجان از زبان حداقل بيست و پنج ميليون آذربايجاني تُرك، چشم پوشي نموده و به
گويش چند هزار نفر به لهجه هاي تاتي و هرزني پناه مي برند؟
اما به منظور بررسي زبان آذربايجان در طول تاريخ، در ابتدا به بررسي تاريخ اقوام و
حكومتهايي كه در آذربايجان بوده اند مي پردازيم . در مورد ملتهايي كه قبلاً در آذربايجان
زيسته اند مي توان به سومئرها، ايلاميها، هوري ها، آراتتاها، كاسسي ها، قوتتي ها، لولوبي ها،
اورارتوها، ايشغوزها (ايسكيت ها)، مانناها، گيلزان ها، كاسپي ها و ... اشاره كرد كه زبان
تمامي آنها التصاقي و جزو خانوادة زبانهاي تركي بود ه. 4
از اين ميان سومئريها، ايلاميها و
هوري ها اقوامي بودند كه اولين تمدنها و مدنيتها را روي زمين بنا نهادند.
با توجه به كتب ارزشمندي چون كتابهاي پي يئرآميه، دكتر ضياء صدر، پروفسور دكتر زهتابي و
... مي توان به صراحت گفت كه آذربايجان از حدود هفت هزار سال قبل جايگاه تمدنهاي
نامبرده مي باشد .در اين مورد نيز چندي پيش يك هيأت باستانشناسي آمريكايي – ايراني در
تپة حسنلو به كشفهاي ارزشمندي دست يافتند . رهبر اين هيأت (رائبرت دالسون ) بعد از
تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود 6000 سال
قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به 1300 سال قبل از ميلاد تا 800 سال قبل از ميلاد
مي باشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها مي باشد. 5
600 سال قبل) در آذربايجان و مناطقي از قسمتهاي ) 1 – جايگاه اصلي هوريها در هزاره 3 و 4
شمالي زاگرس و كوههاي توروس بود . 6 همچنين از ربع سوم هزارة قبل از ميلاد ( 2400 سال
قبل از ميلاد) سند نوشته اي بدست آمده كه با الفباي اككد و به زبان التصاقي هوري بوده كه
اين سند متعلق به يكي از پادشاهان هوري بنام تيشاري مي باشد و نيز نام يكي ديگر از
پادشاهان هوريها به نام ساشانار كه در 1450 سال قبل از ميلاد حكومت مي كرده نيز معلوم
است. 7
2 – كاسسي ها : درست است كه كاسسي ها در آذربايجان نبودند ولي در همسايگي آنها
مي زيستند. و تقريباً 3000 سال قبل از ميلاد مابين ايلام و مناطقي از آذربايجان ساكن بودند 8
و به دليل همزباني و ارتباط سياسي، فرهنگي، اجتماعي تاثير زيادي در تاريخ آذربايجان
داشته اند.
3 – قوتتي ها در 2800 سال قبل از ميلاد و لولوبي ها 2500 سال قبل از ميلاد در ش رق و جنوب
درياچه اروميه و قزوين و همدان ساكن بوده و حكومت كرده اند. 9
4 – اورارتوها 1000 سال قبل از ميلاد در آناتولي و پيرامون درياچه وان و كوههاي زاگرس و
اطراف درياچه اروميه و شهرهاي ماكو و نخجوان امروزي صاحب تمدن بوده اند. 10
5 – در اوايل عصر 19 قبل از ميلاد، قبايل مانناها با به هم پيوستن، دولت بزرگي در آذربايجان
به وجود آورده و حكومت كرده اند. 11
6 – مادها كه اولادهاي قوتتي ها و لولوبي ها بودند 670 سال قبل از ميلاد با اعتلاف با مانناها
حكومتي قدرتمند به وجود آوردند كه همدان، اراك، ساوه، زرند، سونقور، كاشان، قم ،
قزوين ، زنجان و ... تحت حاكميت آنها بوده. 12
واما در مورد زبان، همچنين ارتباط زباني مادها و سومئرها دياكونوف در فصل 42 كتاب خود
مي نويسد كه در ليست نامهاي شاهان ماد يعني قوتتي ها، به نامهايي بر مي خوريم كه در ليست
نام شاهان سومئر مي باشد.
از ديگر همسا يگان مادها كه همزمان با آنها بوده و زبان هردوي آنها از يك خانواده مي باشد
مي توان به ايشغوزها اشاره كرد كه در قرنهاي 7 و 8 قبل از ميلاد در قسمتهايي از آذربايجان
زندگي كرده اند.
برخلاف آنچه كه امروز شايع شده مادها نوة يك قبيلة منفرد بودند كه به اصطلاح از س اير
آريائيها جدا شده و در آذربايجان ساكن شده اند و نه به رغم عقيدة شايع، داير بر اينكه منابع
مربوط به تاريخ ماد فوق العاده ناچيز است، منابع آشوري از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از ميلاد
نه تنها براي احياي تاريخ باستان آذربايجان كافي است بلكه جزئيات مهمي را نيز روشن
مي سازد. با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار در آذربايجان، هفت قبيله آذربايجان
باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتووساكايي بودند اتحاديه اي تشكيل دادند كه بعدها
يونانيان باستان آنها را ميديا آنچه ما، ماد مي ناميم ناميدند، اين قبايل را هر ودوت تاريخ نگار
يوناني چنين نام مي برد:
Parelakenoi 2 - پارتلاكئنوي Bousai 1 - بوآساي
Magai 4 - مغ Stroukhotes 3 - آستروخات
Ariazantoi 6 - آري زانتوي Boudioi 5 - بوديو
Mid 7 - ماد
و نيز مطالعه نامهاي شهرها و ولايات ماد نشان مي دهد كه آنان آريايي نيستند.
بعد از آشنايي با تعدادي از اقوام و حكومتهاي آذربايجان، اينك به بررسي نوع زبان آنها
مي پردازيم.
طبق تقسيم بندي متخصصان زبان شناس، كل زبانهاي موجود در دنيا به سه شاخه تقسيم بندي
مي شود: 13
1 – زبانهاي التصاقي كه تمام زبانهاي مربوطه به خانواده زبان تركي در اين شاخه قرار دارند.
2 – زبانهاي تحليلي كه از مهمترين زبان اين شاخه مي توان به زبان عربي اشاره كرد (با توجه
به اين كه فارسي نيز سي و سومين لهجه زبان عربي مي باشد بنابراين فارسي نيز در اين شاخه
قرار دارد.) 14
3 – زبانهاي هجايي كه از شاخص ترين زبانهاي اين شاخه نيز مي توان به زبان چيني اشاره
كرد.
حال با توجه به اين تقسيم بندي و با توجه به اسناد تاريخي و علمي به بررسي نوع زبان اقوام
ساكن در آذربايجان مي پردازيم.
طبق تحقيقات هومئل زبانهاي ايلام وسومئر از يك پ ايه و جزو زبانهاي اورال - آلتايي
(التصاقي) مي باشد. 15 زبانهاي هوري و لولوبي نيز نه، تحليلي و نه هجايي بوده، بلكه آنهانيز
جزو زبانهاي التصاقي مي باشند. 16
همچنين طبق نظريه ماراك دئميكين (آكادئميكين) زبان كاسسي ها، ايلامي ها، قوتتي ها،
مادها و مانناها نيز التصاقي بود. 17
زبانهاي قوتتي ها، لولوبي ها همانند بوده و با زبانهاي اورارتوها و هوري ها خويشاوند
مي باشند. 18
همچنين اپرت باستان شناس فرانسوي نيز بر تركي (التصاقي) آلتايي بودن زبان مادها اشاره
مي كند. در جايي ديگر دياكونوف مي نويسد زبان اشكانيان نيز همانند زبان مادها و از
خانوادة زبانهاي التصاقي بوده 19 كه در صورت مقايسه تحقيقات اپرت و دياكونوف مي توان به
ترك بودن اشكانيان نيز پي برد . بدين ترتيب است كه از 7000 سال تا 2500 سال قبل يعني
مدت 4500 سال به طور مطلق در منطقه جغرافيايي آذربايجان تنها و تنها اقوام التصاقي زبان
(ترك) زندگي و حكومت كرده اند . همچنين اگر تاريخ بعد از 2500 سال قبل از ميلاد را
بررسي كنيم باز آذربايجان در بيشتر مقاطع تاريخي مستقل از حكومت هاي ديگر منطقه بوده،
به طوريكه در زمان هخامنشيان آذربايجان در مقابل آرياييها سرفرود نياورده و تا سرنگوني
اين حكومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ كرده همچنين در تاييد گفتة
بالا مي توان به كشته شدن كورش، شاه هخامنشيان توسط ملكه آذربايجان (تومروس) اشاره
كرد. 20
در زمان سلوكيان نيز كل آذربايجان مستقل از حكومت سلوكيان بوده و اسكندر نتوانست
آذربايجان را به تصرف درآورد. 21 و در اين مورد استرابو جغرافيدان يوناني مي نويسد : در
زمان حمله اسكندر، سرداري بنام آتوروپات آذربايجان را از چنگ اندازي اسكندر
محفوظ نگهداشت. 22
در زمان ساسانيان نيز آذربايجان مستقل بوده و حتي بعد از شاپور دوم، ساسانيان با هيتي ها
(هياطله) پيمان اتحاد بستند تا در شمالغرب با روم بجنگد. 23 بعد از اسلام نيز تركان اغوز كه
شمشير اسلام ناميده مي شده اند، در آذربايجان حكومت قدرتمندي بنا كرده و با ملازگرد
مبارزه كرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگيني به آنها واردآوردند . بعد از اغوزها نيز
حكومتهايي كه د ر آذربايجان و گاهي در مناطقي از ايران حكومت مي كرده اند . از جمله
غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، مغولها، اتابكيان، تاتارها، آق قويونلوها، قره قويونلوها،
صفويان، افشاريان و قاجارها تماماً ترك زبان (التصاقي) مي باشند.
در مورد تركي بودن زبان مردم آذربايجان ا سناد و مدارك بسيار زيادي موجود است، مثلاً :
ديونيوس پريگت جغرافي نگار و شاعر يوناني صدة چهار ميلادي ترك زبانان را ساكن اصلي
اين منطقه مي داند و نيز محمد عوفي در ذكر خلافت عمربن عبدالعزيز كه از سال 99 تا 101
هجري ادامه داشت، از قيام بيست هزار ترك آذربايجاني سخن مي گويد.
همچنين اخبار موثّق عبيدبن شريعه جرهومي كه شخص معمر و محترم در دربار اموي بوده در
حضور معاويه سخن مي گويد: (آذربايجان از سرزمين تركان است ) و اين خبر را طبري و به
نقل از او بلعمي و حمزة اصفهاني و ابن اثير در كتابهاي تاريخ بلعمي، تاريخ طبري، تا ريخ
پيامبران و الكامل گزارش كرده اند كه از متون معتبر اسلامي به شمار مي روند.
از ديگر محققاني كه آذربايجان را به عنوان سرزمين تركها نام مي برند مي توان : ژ . اوپر،
قرتيز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجي يف، گ . ا . مليكشويلي، ع . دميرچي زاده، تيمور
پير ها شمي، يامپولسكي، ي . ك . يوسف اف، يومينوس ، وروشل گوگازيا ن. زكي وليد دوغان،
پروفسور دكتر محمد تقي زهتابي و دهها محقق و دانشمند را نام برد.
در اين ميان بهتر است به نظر يامپولسكي نيز اشاره كرد كه مي گوي د: تركها در اطراف درياچه
يامون توروك به معني تركهاي ) türük اروميه زندگي مي كنند و آشوريها آن ها را توروك
نيرومند) نام برده اند و در سنگ نوشته هاي اورارتوئي هم سخن از قومي بنام توريخي رفته كه
در آذربايجان مي زيستند . (اوايل هزارة قبل از ميلا د) و مي گويد توروكها يا توريخي ها همان
تركها هستند.
بهر حال ترك بودن ملت آذ ربايجان از هزاران سال قبل بر همه كس مسلّم مي باشد و ديگر نياز
به توضيح اضافي احساس نمي شود ولي در مورد سابقة تاريخي خود فارسها كمي توضيح را
لازم ديديم:
و بعضي ديگر آنها را از « فارس بن يا سور بن نوح » برخي از نسب شناسان، فارسها را از نسل
فرزندان » و بعضي ديگر از نسل « فارس بن يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم » فرزندان
و بعضي از نسل اسماعيل مي دانند . واژه فارس در زبان عربي به « يسراسود پسر سام پسر نوح
معني سواركار بوده و غياث الدين رامپوري در غياث اللغات همين معني را فارس دانسته
« پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » همچنين به عقيده غياث الدين رامپوري فارسها از نسل
هستند. 24
از فرزندان ارم « فارس » در مورد نسب فارسها مي نويسد « مروج الذهب » مسعودي در كتاب
بن افخشد بن سام بن نوح بوده كه او چند ده پسر آورد كه همگي سواركار بودند و چون سوار
را بعربي فارس گفتند اين قوم را نيز به ان تساب فروسيت و سواركاري فارس ناميدن د.همچنين
در جايي ديگر خطان بن معلي فارس [ درشعري] در اين باب مي گويد: سبب ما بود كه فارسان
را فارس گفتند و سواران و سالخوردگاني كه بروز تاخت و تاز، چون گوي بدور هم
مي پيچيدند از ما بودند.
مسعودي در ادامة بحث خود در مورد ا صل ونسب فارسها مي نويسد : بيشتر حكماي عرب از
تيرة نزّار بن محمد چنين گويند و در مورد آغازنسب مطابق آن رفتار كنند و تعدادي از
ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند 25 . پس چنانكه از مستندات فوق بر مي آيد و
بسياري از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند. فارسها از نسل اعراب مي باشند و نيز
چنانچه مي دانيم حضرت ابراهيم (ع) فرزندان بسياري داشت كه حضرت اسحاق (ع) و حضرت
حضرت » اسماعيل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضي از نسب شناسان، فارسها از نسل
هستند و در اين مورد مي گويند كه وقتي سارا زن حضرت ابراهيم(ع)كنيز خود « ( اسماعيل (ع
هاجر را به ابراهيم بخشيد از هاجر فرزندي بنام اسماعيل متولد شد و چون سارا به آن رشك
مي ورزيد لذا حضرت ابراهيم(ع) او را به سرزمين مكه فرستاد و در همين مكه بود كه حضرت
اسماعيل(ع) با زني از قوم بني جرهم ازدواج كرد و نسل فارسها از او پديد آمد. 26
همچنين در اين مورد مي توان با توجه به آثار مكتوب دانشمندان ايراني فارس، زبان واقعي
قوم فارس را كه زبان اكنون آنها نيز منشعب از آن است را تشخيص داد . ما در اينجا به
سيبويه (دايرة المعارف بريتانيكا جل د 1 ، ص 461 ) ، طبري – » : تعدادي از آنها اشاره مي كنيم
تاريخ نگار (بريتانيكا ج 1 ،ص 594 ) فارابي فيلسوف (بريتانيكا، ج 9 ، ص 65 ) ، ابن قتيبه
(بريتانيكا ج 11 ص 1021 ) ، ابوالفرج اصفهاني (بريتانيكا، ج 1 ، ص 56 ) ابو معشر بلخي
(امريكانا، جلد 1 ص 340 ) جابر (بريتانيكا، ج 1 ، ص 46 ) فارابي (گرانلاروس ج 1 ، ص 902
) رازي (گراندلاروس) و ... لازم به ذكر است كه تأليفات تمامي اين دانشمندان به زبان عربي
مي باشد كه حتي در دانشنامه هاي نام برده، خود دانشمندان نيز به عنوان عرب شناخته
شده اند. 27
با توجه به اسنادي كه از تعداد كمي از آنها در اين مقاله استفاده شده، بهتر است نويسندة
محترم تاريخ فارسها را با ديدي بدون تعصب و بدور از هر گونه گرايش پان فارسيستي مورد
ملاحظه قرار داده و ايراني بودن را نه با معيار فارس بودن بلكه با معيار اسلام بسنجند،
همچنين يادآوري كوچكي به نويسندة محترم داريم و آن اينكه با توجه به مقالة ايشان كه د ر
قسمتي از آن نوشته اند: [ با توجه به نژاد مردم آذربايجان به راحتي مي توان نوع زبان آنها
را نيز تعيين كرد ] بهتر است در نظر داشته باشند كه بهيچوجه نژاد يك ملت نشانگر زبان خاصي
براي آن ملت نيست، چرا كه در آن صورت در دنيا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران
زبان زندة كنوني و از بين رفته قبلي ، و نيز در قسمتي ديگر از مقاله ايشان به آمدن تركان به
اين مناطق در قرون پنجم هجري اشاره مي كنند كه تعجب خواننده را برمي انگيزد، چرا كه در
آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسي كه سراسر توهين به تركها است آشكار مي شود .
همچنين نويس ندة محترم مطالب زير را نيز در خاطر داشته باشند كه يكي از نامدارترين
جاسوسان بريتانيا در ايران كه باني و يكي از دست اندركاران فعال تاريخ پان فارسيسم
مي باشد شاپور . جي . رپورتر است كه با توجه به اسناد و مدارك موجود در آرشيو مؤسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران، مي توانيد به حمايت انگليسيها و اروپايي ها نه از پان تركيستها،
بلكه از پان فارسيستها پي ببريد. 28 در ضمن نويسندة محترم، پان فارسيسم را نيز در ليست
پانهايي كه تشكيل داده اند، قرار دهند.
منابع
1 – نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت
2 - نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت
3 – سلماس در مسير تاريخ ده هزار ساله – توحيد ملك زاده.
4 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي و تاريخ ايلام – پي يئر آميه (ترجمه
. 66 ،60، 51 ، 50 ، شيرين بياني) صفحات 3
5 – آذربايجان در سير تاريخ – صفحه 262 – تاريخ ديرين تركان ايران – پرفسور زهتابي .
. 6 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي صفحه 94
. 7 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه 95
. 8 – تاريخ ماد- دياكونوف صفحه 100
. 9 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 210
10 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي.
. 11 – تاريخ آذربايجان – آ.ن قلي اوف صفحه 17
. 12 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي صفحه 264
. 13 – زبان تركي و لهجه هاي آن – دكتر جواد هيئت صفحه 25
14 – تحقيقات سازمان يونسكو در مورد زبانهاي دنيا – هفته نامه امي د زنجان چهارشنبه 20
. خرداد 78 شماره 286 صفحه 3
. 15 – سيري در تاريخ زبان و لهجه هاي تركي دكتر جواد هيئت صفحه 21
. 16 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 101
. 17 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه 254
. 18 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 99 – و تاريخ ديرين تركان ايران صفحه 95
. 19 – اشكانيان – دياكونوف، ترجمه كشاورز صفحه 116
449 و تاريخ ديرين تركان ايران – صفحه – 20 – ايران باستان – پيرنيا جلد يك صفحه 452
. 637
. 21 – اشكانيان – دياكونوف صفحه 8
. 54 – 22 – تاريخ اروميه – احمد كاويانپور ص 55
. 611 – 23 – تاريخ اجتماعي ايران – مرتضي راوندي صفحه 616
. 24 – غياث اللغات- صفحه 633
. 25 – مروج الذهب- جلد اول صفحه 231
26 – تاريخ گزيده حمد ا ... مستوفي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوابي - موسسه انتشارات
. امير كبير، تهران 1366 صفحه 30
. 27 – روزنامه جام جم – صفحه 7 – پنج شنبه 2 خرداد 1381 / سال سوم / شماره 586
. 28 – نشريه بهار – شنبه 24 ارديبهشت 1379
www.ArazOnline.net Copyright ©


بؤلوم : یازار : ياشار 1 باخیش

۱ |

 

بلاگا گؤره